شمام در صورت تمایل میتونین نگاهای مردمو با فاصله گرفتن مامان و بابام از من نادیده بگیرین
دوشنبه, ۲۶ مرداد ۱۳۹۴، ۰۸:۱۸ ب.ظ
+ من یه بار چند ماه پیش بستنی گرفتم رسیدم به آخراش که حالت مخروط شده بود بابام به مامانم یه چیز گفت منم پقی زدم زیر خنده، برای جلوگیری از ریختن بستنی م کردمش تو حلقم بعد بستنی از صورتم شروع کرد بستنی ریختن، منم هی سعی میکنم نگهش دارم با دستام، بعد دوباره بابام یادم میوفته و میخندم.
۹۴/۰۵/۲۶